درس های صلح
سلسله برنامه درس های صلح به بررسی گفتگوهای صلح می پردازد. همزمان با ادامه گفتگوها در دوحه، این سلسله برنامه با بررسی پروسه های تاریخی صلح تلاش می کند تا زمینه و چشم اندازی برای صلح پایدار در افغانستان فراهم سازد
قسمت اول: کلمبیا
سفارت افغانستان در واشنگتن دی سی در همکاری با انستیتوت صلح ایالات متحده گفتگوی آنلاینی را در مورد درسهای پروسه صلح کلمبیا برای افغانستان، در 15 اکتبر، برگزار کرده بود. در این گفتگو برنارد ارونسن، نماینده پیشین ایالات متحده برای صلح در کلمبیا؛ همبرتو دی لا کالیه، مذاکره کننده ارشد پیشین کلمبیا؛ سرجیو جرمیلیو، کمیشینر عالی پیشین کلمبیا برای صلح؛ ساندرا رامیرز، یکی از اعضای فارک و سناتور فعلی؛ داگ نایلندر، نماینده ویژه پیشین ناروی برای کلمبیا؛ و، الیخو وارگاز والیسکویز، از استادان دانشگاه ملی کلمبیا اشتراک کرده بودند. در شروع این برنامه؛ رویا رحمانی، سفیر افغانستان در امریکا؛ در مورد گفتگوهای صلح افغانستان دوحه و تعهد افغانستان به آوردن صلح صحبت کرد. پس از آن گفتگو به گردانندگی دو تن از کارمندان انستیتوت صلح ایالات متحده ادامه یافت. نکات مهم سخنان اشتراک کنندگان گفتگو قرار زیر است.
در مورد ایجاد اجماع سیاسی برای صلح
همبرتو دی لا کالیه: پذیرفتن موجودیت یک منازعه مسلحانه که بین المللی نیست، گام اول میباشد. حکومت کلمبیا و فارک هردو در این مورد توافق نظر داشتند که پذیرفتن دو طرف را برای مذاکره تایید می کرد. علاوه بر این، خواست صلح به یک مساله انتخاباتی تبدیل شده بود و از برنامههای رئیس جمهوری بود.
ساندرا رامیرز: امضای توافقنامه شروع پروسه طولانی است. اراده سیاسی دو طرف نیاز است که تطبیق شود. باید اعتماد وجود داشته باشد ،که با پذیرش تفاوت ایجاد می شود. باید پذیرفته شود که مخالفان دیگر دشمن نیستند، مخالف سیاسی هستند.
در مورد برقراری آتش بس
سرجیو جرمیلیو: در کلمبیا تصمیم گرفته شد که آتش بسی وجود نخواهد داشت. دو طرف در مورد اتفاقهایی که در میدان جنگ میافتاد حرف نمیزدند. وقتی مذاکرات به پختگی رسید و روشن شد که شانس موفقیت وجود دارد، شدت برخوردهای نظامی کاهش یافت. میتوان گفت که مذاکرات، تحرکات نظامی را هدایت میکرد.
در مذاکرات مخفی که چارچوب سیاسی آینده را تعیین کرد، آتش بس و خلع سلاح مرحله بندی شده بود. این امر پروسه صلح را پایدار تر ساخت که آتشبس و خلع سلاح در کدام مراحل مطرح خواهند شد. اما این امر برای افغانستان عملی نیست، زیرا سطح خشونت در افغانستان خیلی بالا است و میتواند مذاکرات را به ناکامی بکشاند.
ساندرا رامیرز: پس از اعتماد به پروسه و مشاهده اراده سیاسی برای موفقیت پروسه، فارک به کاهش خشونتها موافقت کرد. پس از آن که به این نتیجه رسیدیم که اراده سیاسی برای به سرانجام رساندن پروسه وجود دارد، آتش بس یک جانبه اعلان کردیم.
همبرتو دی لا کالیه: مذاکره و جنگ همزمان جریان داشتند، اما مذاکرات مخفی شش ماهه این فرصت را مساعد ساخت که مورد انتقاد قرار نگیریم که جنگ جریان دارد و ما مذاکره میکنیم. باوجود آن هم پس از علنی شدن مذاکرات، مورد انتقاد قرار گرفتیم. اعتماد بین دو طرف و باور به پیشرفت پروسه صلح، در نهایت به کاهش خشونت ها و اعلان آتش بس کمک کرد.
در مورد قربانیان و بیعدالتی اجتماعی
سرجیو جرمیلیو: پیام پروسه صلح کلمبیا این است که صلح ممکن است. قربانیان باید به رسمیت شناخته شده، مرتکبین مسئولیت گرفته، حقیقت روشن شود. قربانیان باید در مرکز قرار بگیرند.
همبرتو دی لا کالیه: میکانیزم های برای تامین حقوق بومی ها و اقلیت های قومی در نظر گرفته شد. نابرابری یکی از مسائل جدی بود، برای همین قربانیان در مرکز قرار گرفتند. عدالت اجتماعی یکی از موارد اصلی توافقنامه است، مانند تمرکز بر توسعه مناطقی که از منازعه آسیب دیده بودند.
ساندرا رامیرز: متصل کردن مناطق روستایی و شهری، بازگرداندن زمین به دهقانها و مشارکت سیاسی همه شمول، خشونتزدای زبانی گامهای مهمی بود که برداشته شد به موفقیت پروسه کمک کرد.
در مورد نقش جامعه مدنی
الیخو وارگاز والیسکویز: دو طرف توافق کردند که سازمان ملل و دانشگاه ملی کمبیا نظرات جامعه مدنی را جمعآوری کرده به آن ها برسانند. ما با بیطرفی نظرات همه را، با احترام به تفاوتها، گردآورده به دو طرف انتقال میدادیم و جامعه مدنی را از مذاکرات اطلاع میدادیم تا بدانند چه جریان دارد.
در مورد نقش کشورها همسایه و جامعه جهانی
سرجیو جرمیلو: وقتی با یک گروه شورشی درگیر هستید، از همسایهها انتظار دارید کمک کنند که معمولاً نمی کنند و یا هم از شورشی ها حمایت میکنند، طوری که ونزویلا میکرد. بناءً نیاز دارید رابطه معیوب با همسایه ها را به رابطه سودمند تبدیل کنید. طوری که رئیس جمهور سانتوس در ملاقات با رئیس جمهور چاوز پیشنهاد بازبینی رابطه و جلب حمایت برای صلح را کرد. این مساله برای افغانستان مهم تر از کلمبیا است، زیرا همسایه ها باید با نتیجه صلح کنار بیایند.
داگ نایلندر: اشتراک جامعه بین المللی به پروسه صلح کلمبیا مشروعیت داد و به دو طرف کمک کرد تا به پروسه اعتماد کنند.
برنارد ارونسن: نقش جامعه جهانی و حضور آنها در پروسه صلح و خواست مشترک آنها برای موفقیت پروسه مهم است. همچنین، حضور جامعه جهانی پروسه صلح را تمویل نموده و کمک های مالی پس از پروسه را مهیا می سازد که می تواند شورشیان را ترغیب به به موفقیت رساندن پروسه و برخوردار شدن از کمک ها کند. همچنین، حضور جامعه جهانی برای نظارت از پروسه و تطبیق توافق صلح اهمیت دارد.
در مورد میانجی
داگ نایلندر: مساله اصلی احساس مالکیت پروسه و نتیجه آن است. در کلمبیا، دو طرف میانجی نمیخواستند، بلکه تضمینکننده میخواستند. ماموریت ناروی و کوبا به عنوان تضمیمن کننده و یا تسهیل کننده انعطاف پذیر بود: بیطرفی و کمک به پروسه برای رسیدن به توافق پایدار.
از جمله کارهایی که کردیم دعوت از طرف های درگیر پیشین در کشورهای دیگر مانند گواتمالا، فلیپین، السلوادور، ایرلند شمالی و افریقای جنوبی بود که تجارب خود را از مذاکره با دو طرف شریک سازند. همچنین، به حل مشکلات ناشی از رویدادها در میدان جنگ کمک کردیم، برای پروسه کمک مالی و تخنیکی مهیا کردیم و از اسناد مورد توافق دو طرف تا آخرین مرحله نگهداری کردیم.
برنارد ارونسن: نداشتن میانجی پروسه را بسیار کند و خستهکن میسازد. در کلمبیا، برای رسیدگی به عدالت انتقالی دو طرف طرحی آماده نکردند، تا این که پیشنهاد تشکیل کمیته های کاری متشکل از حقوقدانان دو طرف توسط ما مطرح شد و آن کمیته طرحی را ترتیب کرد که اساس قرار گرفت و در توافق نهایی گنجانیده شد.
سایر موضوعات
سرجیو جرمیلو: تفاوت های تاریخی و فرهنگی و اقتصادی بین کملبیا و افغانستان وجود دارد، اما در مذاکرات به موانع استراتیژیک مشابه برمیخوریم که چگونگی عبور از آن موانع میتواند آموزنده باشد. از مواردی که باید به آن فکر شده و مورد رسیدگی قرار بگیرد، اقتصاد جنگ است. مثلاً اقتصاد مواد مخدر میتواند منبع خشونت، پس از توافق صلح، شود. صلح، در دموکراسی، صلح بخشی از بازی قدرت است که میتواند پروسه را پیچیده بسازد.
برنارد ارونسن: نمیشود آنچه در میدان جنگ اتفاق میافتد را از میز مذاکره جدا کرد. یکی از دلایل موفقیت پروسه کلمبیا این بود که فارک میدانست آینده بهتر از وضعیت موجود نبوده، بدتر نیز خواهد بود. نبود این باور در میان گروه شورشی، رسیدن به صلح را دشوار میسازد. در افغانستان، معلوم نیست که طالبان صلح میخواهند یا خروج امریکا را. رفتار امریکا نیز کمک نکرده؛ مشروعیت حکومت را زیر سوال برده و این باور طالبان را که باید با قدرت اصلی مذاکره کند تا از افغانستان خارج شوند، تقویت کرده است.
قسمت دوم: لبنان
سفارت افغانستان در واشنگتن دی سی در همکاری با شورای اتلانتیک گفتگوی آنلاینی را در مورد درسهای پروسه صلح لبنان برای افغانستان به اشتراک لخدر براهیمی، نماینده پیشن اتحادیه عرب برای لبنان و نماینده پیشین سرمنشی سازمان ملل برای افغانستان؛ دکتر پاتریشیا کرم، رئیس شرق میانه انستیتوت جمهوریخواهان بینالمللی؛ و داکتر دانیل مارتین، استاد علوم سیاسی و روابط بین الملل در دانشگاه کلمبیا، در 25 نوامبر برگزار کرد. در شروع این برنامه؛ رویا رحمانی، سفیر افغانستان در واشنگتن دی سی؛ در مورد آخرین پیشرفت ها در گفتگوهای صلح دوحه و برنامه های افغانستان برای برقراری صلح پایدار صحبت کرد. پس از آن گفتگو به گردانندگی یکی از کارمندان شورای اتلانتیک ادامه یافت. نکات مهم سخنان اشتراککنندگان این گفتگو قرار زیر است.
در مورد تقسیم قدرت
لخدر براهیمی: برای موفقیت پروسه صلح، مهمترین شرط این است که طرفهای جنگ و حامیان آنها به این توافق نظر رسیده باشند که آنها جنگ را نبرده اند و نمیتوانند ببرند. در مورد لبنان این اتفاق در سالهای 88 و 89 که مصادف به اواخر جنگ سرد بود افتاد و زمینه برای توافق طائف مهیا شد. توافقنامه طائف در واقع برگشت به سیستم تقسیم قدرتی بود، که از زمان استقلال لبنان در 1943 وجود داشت، با این امیدواری که تقسیم قدرت موقتی بوده و لبنان از آن عبور خواهد کرد که تا امروز چنین نشده است.
سیستم تقسیم قدرت در واقع بدتر نیز شده است. تقسیم قدرت در 1943 بر سر مناسب کلیدی مانند ریاست جمهوری، نخست وزیری و ریاست پارلمان بود. امروز تقسیم تا مناسب پایین، حتا رانندهها نیز رسیده است. همه گروهها؛ حزبالله، سنیها و مسیحیها از این سیستم محافظتمیکنند. ÷
پاتریشیا کرم: تقسیم قدرت میتواند دستهبندیها را افزایش و تداوم بخشد. بهویژه، از نگاه طرزالعمل، گنجاندن دستهبندیهای در ساختارهای تقسیم قدرت، دولتسازی را آسیب رسانده و بقای دولت را به خطر مواجه میسازد. وقتی ساختاری را، حتا موقتاً، ایجاد کنید، آن ساختار تبدیل به مرجع و هنجار شده و خود را تداوم میبخشد، چنانچه در لبنان شده است. از نگاه محتوایی، تقسیم قدرت متمایل به برآورده ساختن ذهنیت و منفعت گروهی بوده و آن ذهنیت و منفعت را استحکام میبخشد، چنانچه در لبنان و عراق چنین شده است.
دانیل مارتین: یکی از شکایتهایی که در مورد سیاست قومی یا فرقهای در مورد لبنان وجود دارد این است که تلاش برای رسمیت بخشیدن شگافهای گروهی، آن شگافها را تداوم بخشیده و مردم را مجبور میسازد تا خود را در در قالب یک هویت در برابر هویتهای دیگری که همزمان دارند، ببینند. رسمیت بخشیدن تفاوتهای گروهی، آن اختلافها را، تا حدودی به این دلیل که افرادی که قواعد را میسازند بر اساس آن تفاوتها به قدرت رسیده اند، تداوم میبخشد. بنابراین، برای ساختن یک سیستم بازتر و انعطافپذیر در برابر واقعیتهای و تغییرات جمعیتی، بهتر است قواعدی برای چنان سیستمی، همزمان با تقسیم قدرت که در زمان توافق نیاز است، در نظر گرفته شود.
در مورد نقش جامعه مدنی و عدالت انتقالی
پاتریشیا کرم: 20 سال پس از پایان جنگ داخلی، از لبنانیها انتظار میرود تا آن دوره را فراموش کنند. تنها اقدامی که در لبنان صورت گرفته، نشر یک گزارش رسمی در 1992 بود که تعداد قربانیان را تخمین کرده است. حقیقت یابی، جبران خسارت، بازبینی کتابهای درسی تاریخی صورت نگرفته است. حتا اطفال از آموزش در مورد آن دوره محروم شده اند که در نتیجه نسل نوی فاقد تفکر انتقادی در مورد روایتهای موجود جنگ داخلی و محیطی مناسب برای تندروی رشد یافته است.
عدم پاسخگویی و محاکمه مرتکبین جرایم جنگی، اعتماد به نهادهای دولتی را از بین برده است. برعلاوه گفتگوی اندکی در مورد جنگ داخلی و عوامل آن صورت گرفته و اکثر رهبران آن دوره که از تصویب قانون عفو عمومی که در پایان جنگ به تصویب رسید، سود بردند، هنوز بر سر قدرت اند. بنابراین، فضا برای جامعه مدنی و پاسخگویی محدود بوده و اقدامهای محدودی میتواند صورت بگیرد.
لخدر براهیمی: پاسخگویی و رسیدگی به جنایتهایی که در لبنان صورت گرفته بود، بخشی از گفتگو نبود؛ چه در طائف و چه بعد از آن. زمینه فعالیت و تاثیر جامعه مدنی در سیاست لبنان در راستای پاسخگویی بسیار محدود بوده است.
درسی که افغانستان میتواند از لبنان بگیرد این است که برای رسیدگی به جرایم و فسادهای گذشته، حکومت قانون نیاز است. حکومت قانون نیازمند سه چیز است؛ زندانهای خوب، پولیس خوب و مهمتر از همه سیستم قضایی خوب. برای افغانستان برقراری حکومت قانون حیاتی میباشد.
در مورد حزبالله شدن طالبان
پاتریشیا کرم:حزبالله تنها گروهی بود که اجازه یافت شاخه نظامی خود را پس از جنگ حفظ کند. این امر سبب ریشهدار شدن حزبالله و مبدل شدن آن به دولتی در درون دولت و نفیکننده دولت لبنان شده است. راه حلی برای مساله حزبالله در سیستم بسته لبنان وجود نداشته و دولت لبنان توانایی از میان بردن حزبالله را نیز ندارد. در افغانستان، اگر امریکا افغانستان را ترک کند، افغانستان میتواند مبدل به لبنان شده و طالبان همه چیز را به دست بگیرد.
لخدر براهیمی: حزبالله در 1991 گروه کوچکی بود و به اساس درخواست سوریه که حزبالله در برابر اشغال اسرائیل میجنگد، به حال خود باقی ماند. پس از آن، حزبالله از حمایت گسترده و همهجانبه سوریه و ایران برخوردار بوده که مبدل شدن آن به بازیگر امروزی را کمک کرده است. پرسش این است که آیا طالبان میتواند پس از توافق صلح از چنان حمایت خارجی برخوردار باشد تا مبدل به بازیگری مانند حزبالله شود.
قسمت سوم: السلوادور
سفارت افغانستان در واشنگتن دی سی در همکاری با مرکز مطالعات بین المللی و استراتیژیک گفتگوی آنلاینی را در مورد پروسه صلح السلوادور و درس های آن برای افغانستان به اشتراک الوارو دی سوتو، نماینده سرمنشی سازمان ملل برای صلح در السلوادور؛ روبین زموره، سفیر سابق السلوادور در سازمان ملل و امریکا؛ ان پترسن، سفیر سابق امریکا در السلوادور؛ و جنرال ماوریشیو وارگاس از اعضای کانگرس السلوادور، در 10 دسمبر، برگزار کرده بود. در شروع برنامه رویا رحمانی، سفیر افغانستان در واشنگتن دی سی، در سخنان افتتاحی خویش به نکات زیر اشاره کرد.
“تعهد به آوردن صلح مهمترین عنصری است که در مذاکرات موفق وجود دارد. ما به آوردن صلح متعهد بوده، نه تنها به موفقیت مذاکرات و راه حل سیاسی بلکه به برنامه های پس از صلح نیز فکر می کنیم.
برای موفقیت مذاکرات صلح نیاز به رویکرد همهجانبه و توجه همزمان به صلح، اقتصاد و صلحسازی است. تعهد به صلح به معنای شمولیت همگی در پروسه است؛ شمولیت زنان، جوانان و اقلیتها. اما برای موفقیت تنها به تعهد ما نیاز نیست، بلکه به تعهد همکاران بین المللی ما نیز نیاز است. همکاران ما باید از نهادهای و دستاوردهای مشترک دو دهه گذشته حمایت کنند. همچنین، همکاران منطقه ای ما باید متعهد به کار کردن با ما برای امنیت و ثبات خود و افغانستان باشند. برعلاوه، مذاکرات صلح نیازمند تعهد دو طرف می باشد. ما به آوردن صلح متعهد هستیم، امیدواریم طالبان نیز به آوردن صلح متعهد باشند.”
پس از آن گفتگو با اشتراک کنندگان برنامه، به گردانندگی معاون مرکز مطالعات بین المللی و استراتیژیک، ادامه یافت. نکات مهم سخنان اشتراک کنندگان گفتگو قرار زیر است.
در مورد اعتماد سازی و زمینه سازی برای صلح
دی سوتو: برای اعتماد سازی، باید حوصله گوش دادن داشته باشید و به همه طرف ها گوش بدهید. در السلوادور بعد از گوش دادن به طرف ها، متوجه شدم که راه حل فوری وجود ندارد. بلکه برای روی پا ایستادن دوباره السلوادور باید به راه حل درازمدت اندیشید.
ماوریشیو وارگاس: سیاست صلح، بخشی از بازی قدرت بود. مهم است به خاطر داشته باشیم که مذاکره باید دور میز، در جامعه و با جامعه بین المللی صورت بگیرد. مساله ما این بود تمرکز بر چه باید باشد، تغییر جامعه یا پایان دادن به خشونت به عنوان بخش اصلی آن.
روبین زموره: پروسه صلح زمان گیر است. مساله مذاکره نیست، بلکه برعکس غیرممکن شدن مذاکره است. تنها وقتی دو طرف به این نتیجه برسند که در حال باختن هستند، مذاکره گزینه جایگزین می شود.
در مورد نقش سازمان ملل و جامعه بین المللی
دی سو تو: سازمان ملل برای بار نخست به میانجگری یک منازعه داخلی در السلوادور پرداخت. ما به زودی متوجه تفاوتهای مازعه بین دولتها و منازعه داخلی شدیم. یک، ماهیت منازعه داخلی، به برادرکشی و منازعه فامیلی شباهت دارد که سبب افزایش بیاعتمادی، بیشتر از بی اعتمادی بین دولت ها، می شود. دو، رسیدن به آتش بس در منازعه داخلی دشوارتر است، زیرا یکی یا بیشتر از یکی از طرف های منازعه تا هنگامی که بعضی توافقات سیاسی به دست نیاید، با آن مخالفت خواهند کرد. و سه، سطح بالای بی اعتمادی در السلوادور برای طرفین مشکل ساخته بود تا سخنان و پیشنهادهای طرف دیگر را جدی بگیرند. برای همین به طرف سوم نیاز است تا به پیشنهاد راه حل برای دو طرف در جریان مذاکرات بپردازد. سازمان ملل، امروز بهتر از گذشته توانایی و امکانات بازی کردن نقش موثر را دارد.
نگرانی من در مورد افغانستان این است که سه عضو دایم شورای امنیت منافع گسترده ای در از هم پاشیدن افغانستان دارند. تنش های اخیراً در لیبیا و یمن به وجود آمده است که نمی گذارد سازمان ملل سازمان ملل مستقلانه عمل کند. سازمان ملل در این دو کشور نماینده دارد، اما ماموریت آن ها توسط اعضای مشخص شورای امنیت احترام نمی شود. اگر فردی توسط سازمان ملل برای پروسه صلح افغانستان معرفی می شود، مهم است که ماموریت وی احترام شود. اگر توافق روشنی در این زمینه وجود نداشته باشد، بهتر است از آن صرف نظر شود.
روبین زموره: حمایت خارجی از پروسه صلح حیاتی است. در السلوادور، کشورهای امریکای مرکزی که باید راه حلی سیاسی برای منازعه جستجو شود که به زودی کانگرس ایالات متحده و اتحادیه اروپا از آن حمایت کردند. این سبب شد که طرف های درگیر بپذیرند که راه حلی سیاسی برای منازعه بیابند. پس از آن در جریان مذاکرات، سازمان ملل توانست دیدگاه های متضاد دو طرف را با هم جمع کند و زمینه دست یافتن به توافق را فراهم بسازد.
ماوریشیو وارگاس: سازمان ملل در همه زمینه های صلح سازی همکاری کرد. درس مهم این است که سازمان ملل باید در زمینه تقویت میکانیزم های داخلی اجماع سازی همکاری نموده، همزمان از تطبیق پروسه نظارت نماید. نقش دیپلوماسی چندین جانبه و ارزش آن نباید فراموش شود.
ان پترسن: برای موفقیت صلح باید به حمایت گسترده بین المللی، به افراد تطبیق کننده و منابع برای تطبیق توافقات وجود دارد.
در مورد رسیدگی به بی عدالتی های گذشته
دی سوتو: فلسفه کمیسیون حقیقت یاب در السلوادور، پشت سرگذاشتن ترومای گذشته و تطهیر توسط حقیقت یابی بود. طرفین نیز پذیرفته بودند که پیشنهادهای کمیسیون حقیقت یاب را عملی سازند. اما رد گزارش کمیسیون توسط حکومت، زمانی که نشر شد، عمر مسیری را که السلوادور باید از آن می گذشت، کوتاه کرد. هر جامعه باید خود تصمیم بگیرد که با گذشته خود چگونه مواجهه می کند. اگر تصمیم گرفته شود که صفحه جدیدی گشوده شده و به گذشته نگاه نشود، به مرور زمان تاثیرات منفی آن نمایان شده و دوره طولانی چندپارچگی را به میان خواهد آورد.
روبین زموره: در السلوادور، گفتگوها متمرکز بر یک دوره دو ساله برای بازبینی ساختارهای دموکراتیک و غیرنظامی شدن فضای سیاسی بود. این پروسه موفق بود اما جنبه های اجتماعی و فرهنگی منازعه که ریشه های اصلی خشونت بودند دست نخورده باقی ماندند.
در مورد چالش های پس از صلح
ان پترسن: یکی از مسایلی که در السلوادور نادیده گرفته شد، مساله مهاجرت بود که عامل مهم آن، در کنار شغل آفرینی، امنیت شخصی بود. در افغانستان نیز، شغل آفرینی، با توجه رشد جمعیت، چالش آفرین خواهد بود.
چالش اصلی فرصتهای اقتصادی و شغلی برای جنگجویان سابق بود. به گمان من این موضوع برای افغانستان نیز چالشی مهم خواهد بود. افغانستان نیازمند سرمایهگذاری خارجی خواهد بود و مشکل در این زمینه قناعت دادن سرمایه گذاران خواهد بود که افغانستان دیگر در جنگ نیست. سفارتها، موسسات و سازمان های بین المللی نیازمند چهره های جدید خواهند بود که با بازیگری نو (طالبان) کار بتوانند. افغانستان نیازمند تمویل مالی خواهد بود که می تواند توسط همکاران بین المللی فراهم شود.
ماوریشیو وارگاس: مذاکرات باید افقی و عمودی صورت بگیرد تا به توافق صلح در سراسر کشور بینجامد. مشکل السلوادور این بود که جامعه جهانی در جریان جنگ سخاوتمندانه رفتار می کرد، اما پس از صلح چنین نبود، که چالش هایی را بر سر راه استحکام دموکراسی و صلح سازی ایجاد کرد.